http://mehrabane.ir
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام دوستان . سوال چهارم :

بر گزاری مراسم سوم ، هفتم، چهلم و سال برای اموات جنبه شرعی داره یا نه ؟ 

1_ روایتی داریم که امام باقر علیه السلام فرمودند : برای مرده تا 3 روز از روزی که وفات نموده است اقامه عزا نمایید. همینطور پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم هنگامی که جعفر بن ابیطالب به شهادت رسیدبه دخترش حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمود که 3 روز نزد اسماء بنت عمیس همسر جعفر بماند و در آن سه روز غذا و طعام خانواده جعفر را فراهم سازد.1

( برخلاف کاری که ماها می کنیم: چندین و چند روز شام و ناهار خونه صاحب عزا لحاف میشیم جوری که طرف نمیدونه غصه عزیز از دست رفته اش رو بخوره یا غم این جماعت گرسنه رو! امام صادق علیه السلام فرمودند: صرف طعام نزد خانواده مصیبت دیده، از شیوه مردم دوران جاهلیت است.2 )
اما
روایتی که اشاره به اقامه مراسم در روز خاصی مثل سوم، هفتم، چهلم یا سال بکنه نداریم.

2_ به هر حال بر پا کردن مجلس عزا برای اموات، خالی از فایده نیست و یه خاصیتهایی داره : وعظ، تعلیم احکام، معارف دین، تاریخ ائمه، یاد آوری مرگ و قیامت و ... (مخصوصا برای اونایی که سالی یه بار تو رودربایستی در و همسایه و فک و فامیل پاشون به مسجد وا میشه!). از اون گذشته، اون مرحوم/مرحومه به قول معروف دستش از این دنیا کوتاهه و به انواع و اقسام خیرات و مبرات نیاز مبرم و فوری داره. حداقلش یه فاتحه ...

3_  چند تا نکته هست که در تسلای خاطر بازماندگان مؤثره : همدردی، یادآوری مصیبت بزرگان دین، تفکر منطقی (ازین حرفایی که همه تون بلدین: دنیا به آخر نرسیده و ...)، برون ریزی عاطفی (گریه ای که به جاهای باریک نکشه)، خواندن مرثیه، یادآوری روز قیامت و جهنم ( یا احتمالا بهشت!)

بازماندگان 

یه صلوات برای شادی روح اموات مگه چند ثانیه وقت میگیره؟ دریغ نکن ...

1و2) وسائل الشیعه ج2 ص 889


نوشته شده   توسط مسعود چهارشنبه 85/5/11 
  نظرات دیگران()

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام . این سوال سوم رو خیلی ها میپرسن

ارتباط با دخترا تو اتاقای چت چه حکمی داره ؟

آقایون میتونن با نامحرم صحبت کنن به دو شرط :
1_ قصد لذت تو کار نباشه
2_ با این صحبت کردن به گناه نیفتن
البته حتی با وجود این دو شرط هم بهتره از حرف زدن با خانوما صرف نظر کنین مگر در موارد ضروری چون مکروهه مخصوصا اگه طرف جوون باشه (دلیلش هم معلومه !)

_ اگه حرف نزنیم چی؟فقط تایپ باشه بازم گناه داره ؟چت
اگه تایپ کردن توی چت رو یه چیزی تو مایه های نامه نوشتن حساب کنیم حکمش این شکلیه:

نامه به نامحرم هم اگه محتوی مسائل عشقی و شهوانی باشه همون حکم رو داره یعنی ممنوعه.

یه فرمول کلی میگم که دیگه خط کش دستتون بیاد و انقدر دچار سوال نشید:
صحبت کردن با هر کسی و درباره هر چیزی از روی شهوت جایز نیست (جز همسر)
نگاه کردن به هر کسی یا هر چیزی به قصد شهوت هم حرومه (جز همسر )

پس مجردا زودتر دست بکار بشن و آستینها رو بالا بزنن که شیطون بد جوری دنبال مشتریه.


نوشته شده   توسط مسعود چهارشنبه 85/5/11 
  نظرات دیگران()

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام دوستان . بی مقدمه میریم سر سوال دوم :

آیا بهشت و جهنم هم درجه بندیه ؟

در آیات و روایات تا حدود زیادی به این مسئله اشاره شده است؛ گاه با تعبیر «ابواب» و گاهی «طبقات». پرسشی که مطرح است این است که آیا مراد از ابواب (درها) همان طبقهها هستند، یا این دو با هم متفاوتند

     علامه طباطبایی این پرسش را در ذیل آیه 44 سوره حجر مطرح کرده و پاسخ داده اند: « از آیات و روایات متعدد استفاده میشود که مراد از ابواب، همان طبقهها و درکات مختلفی است که از نظر نوع پاداش و عذاب با هم تفاوت دارند»

     ایشان فرمایش خود را به روایتهایی از جمله روایت ذیل مستند میکنند: در روایتی آمده است حضرت علی علیه السّلام به گروهی فرمود: هیچ میدانید درهای جهنم چگونه است؟ (آن گروه گفتند): لابد مثل همین درهای دنیا است. حضرت فرمودند: نه ولی این طور است: آن گاه دست خود روی دست گذاشتند (که اشاره به طبقات آن است).1

تعداد درها یا طبقههای بهشت و جهنم
از آیات و روایات استفاده می
شود که هر کدام از بهشت و جهنم درهای متعددی دارند. جالب این است که در قرآن به صراحت آمده است2 که «جهنم» هفت در (طبقه) دارد و بر اساس روایات متعددی «بهشت» هشت در دارد. این تفاوت اشاره به این است که هر چند درهای ورود به بدبختی و عذاب فراوانند، ولی با این حال درهای رسیدن به سعادت و خوشبختی از آن افزونتر است و همیشه رحمت خداوند بیشتر از غضب او میباشد: «یا من سبقت رحمته غضبه».


نوشته شده   توسط مسعود پنج شنبه 85/4/15 
  نظرات دیگران()

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به همه عزیزان. پیرو وعده قبلی، اولین سوال رو با هم مرور میکنیم :

مگه شما نمیگید هر موجودی نیازمند خالقه؟ پس خدا هم خالق میخواد!

ما نمیگیم هر موجودی خالق میخواد بلکه میگیم هر "ممکن الوجودی" نیازمند خالقه. خدا ممکن الوجود نیست، واجب الوجوده.

اینا که گفتی یعنی چی؟
به موجوداتی مثل ما که امکان داره باشیم و امکان هم داشت اصلا بوجود نیاییم میگن ممکن الوجود. اما واجب الوجود ، ضروری و لازمه ، نمیشه نباشه، هیچ وقت نبوده که نباشه.

چه ضرورتی داره ؟
تمام موجودات ممکن الوجود برای بوجود آمدن نیازمند اون هستن وگرنه بوجود نمیان .

یعنی همه مخلوقات رو اون خلق کرده ؟
بله

پس پدر و مادر این وسط چی کاره اند ؟
والدین انسان، جنس نر و ماده در حیوانات و نباتات و .... سلسله واسطه هایی هستند که به یک واجب الوجود منتهی میشن که اون دیگه مخلوق نیست.

کی گفته حتما باید به جایی منتهی بشن؟ ممکنه بگیم همینطوری از اول بوده و همه مخلوق نفر قبلی هستن.
نمیشه که همه مخلوق باشند . بالاخره باید یه جایی به علت اصلی که خودش مخلوق نباشه برسن وگرنه تسلسل علتها پیش میاد.

خب بشه .مگه چه ایرادی داره ؟
ببین ، هر مخلوقی ذاتانیازمند به خالقه و وجودش مشروط به وجود اونه (صرف نظر از اینکه اون خالق خودش مخلوق یکی دیگه باشه یا نه) درسته؟

بله درسته.
خب حالا اگه همه مخلوقات در این شرط با هم مشترک باشن واستثنایی هم در بین نباشه اون وقت هیچ موجودی تحقق پیدا نمیکنه.خط شروع

چطور ؟
فرض کن یه عده دونده در خط شروع ایستادن ولی تصمیم گرفتن قبل از دیگران شروع به دویدن نکنن .
اگراین تصمیم رو همه شون بگیرن چه اتفاقی میفته؟ خب معلومه که هیچ کس نمیدوه . حالا اگه دیدیم همین دونده ها دارن میدون معلوم میشه که در بین اونا یه نفر پیدا شده که برای دویدن خودش هیچ پیش شرطی نذاشته و ابتدائا شروع کرده به دویدن.

درسته ، قبول دارم.
مثال دیگرش بازی دومینو ست.دومینو

دومینو دیگه چیه ؟
این بازیی که چند هزارتا قطعه کوچک رو به ردیف پشت سر هم میذارن و یکی یکی روی هم میفتن.

آهان فهمیدم. خب؟
فرض کن همه قطعات رو کنار هم چیده ایم . هر قطعه ای فقط وقتی میفته که از طرف قطعه پشتی نیرویی به اون وارد بشه. درسته ؟

بله.
و همینطور تا قطعه اولی . اگر نیرویی به اون وارد نشه سر جاش می مونه و تکون نمیخوره و به تبع اون بقیه هم هیچ حرکتی نمیکنن.
پیدایش موجودات در عالم هم همینطوره . وقتی میبینیم در عالم موجوداتی وجود دارن ، نشانه اینه که موجودی بی نیاز و بی شرط در ابتدای قضیه وجود داشته.

ممنون. من فعلا سوالی ندارم. باید به حرفات فکر کنم.
موفق باشی...


نوشته شده   توسط مسعود سه شنبه 85/4/6 
  نظرات دیگران()

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین والصلوة و السلام علی محمد وآله الطاهرین
دوستان عزیز سلام. این یه مقدمه ایه که باید اول شروع به کار وبلاگ بهش می­پرداختم :

حاج آقا! شما رو چه به اینترنت و وبلاگ ؟!

طلبه ام؛ مهرماه 54 توی تهران به دنیا اومدم. یه جایی بین شوش و تیردوقلو. یادش بخیر:یاد قدیم
ارج، شبیر، شقاقی، مسجدحاج عبدالله، ظفر، ده متری پرورشگاه، بیسیم، منصور، نیمه شعبون، علم 24 تیغه، شربت نذری عزیز، تنبون های آقاجون با اون پاچه های گشاد و کشای تنگش، نامه های "ملالی نیست جز دوری شما"ی داییم از سربازی، بعدازظهرهای تابستون، بوی نم آجرای حیاط، حموم عمومی لطفی که آرزو داشتم یه روز منم با لنگ برم توش. ازین لنگ قرمزای اونورش پیدای زهوار در رفته. لنگه واسه همه لنگ بود واسه من اورکت آمریکایی! بچه بودم خب. تازه بلدم نبودم ببندمش. باید عینهو این شلخته ها دست میگرفتم که نیفته ….

     الان دیگه چند ساله پیروزی می­شینیم. همینجا دیپلم تجربی نظام قدیم گرفتم(شبونه البته. آخه روزا میرفتم سرکار). بعدشم طلبگی. دو سال خدمت سربازیمم رفتم که دیگه حرفی توش نباشه. حالا واسه خودم یه لنگ قرمز دارم. بلدم هستم ببندمش ولی دیگه خیلی دیرشده … حموم لطفی رو خراب کردن جاش آپارتمون ساختن، عزیزم فوت کرد، چندسال بعدشم آقاجون، داییم دیگه اونجا نیست، خونه رو هم گذاشتن واسه فروش. من موندم و یه سینه خاطره و … یه لنگ قرمز …

***

ل ابد میپرسین "تو رو چه به وبلاگ نویسی؟!" راستش من از همون اولی که وبلاگهای فارسی در اومد ازشون متنفر بودم! آخه اکثرشون نوشته های شخصی و بی اهمیتی بودن که جز تلف کردن وقت و هزینه خاصیت دیگه ای نداشتن (لااقل اونایی که من دیده بودم). این تنفر ادامه داشت تا اواخر سال 84 که توی برنامه تبلیغ اینترنتی مرکز تربیت راهنما برای پاسخگویی آنلاین به شبهات و سوالات چت رومهای یاهو شرکت کردم. اونجا با نیازهای تازه ای روبرو شدم: توان پاسخگویی دقیق و مطمئن، سریع ، کوتاه، مختصرومفید و در عین حال خونسرد و مهربان.
     سوالایی رو که زیاد پرسیده میشد یا اهمیت زیادی داشت و یا بلد نبودم، توی کاغذ با جوابش مینوشتم تا در مراجعات بعدی کارم راحت­تر باشه.
     برای پیدا کردن جواب بعضی ازین سوالها علاوه بر مطالعه و سوال از بزرگان، مدت زیادی هم بین سایتها و وبلاگهای مذهبی می­گشتم. بسیاری از اونها مفید و دارای بار علمی و ارزشی و از اساتید بنده بودن ولی نقاط ضعفی هم در برخی شون به چشم میخورد مثلا :
_ کاربردی و مورد نیاز جامعه نبودن بسیاری از مسائل مطرح شده در اونها و پرداختن به مسائل پیچیده اعتقادی که گاه خود نوعی شبهه پراکنی محسوب میشد
_ نوشته های طولانی و خسته کننده ای که بعضا بدون استفاده از کوچکترین جذابیت بصری تحریر شده بود ( وبلاگهای کتابی )
_ ذکرمطالب پیش پا افتاده و تکراری در مناسبتهای مختلف مذهبی همراه با چند عکس کپی شده و اشعار به سرقت رفته از وبلاگهای دیگه و پیامهای نخ نما شده تبریک و تسلیت ( وبلاگهای تقویمی )
_ گویشهای متعصبانه و تندرو که تنها آتش دشمنی رو شعله ور میکرد
 و ....
     خلاصه نیازهای واقعی جامعه به سمتی بود و بسیاری از وبلاگهای ظاهرا دینی به سمت تبادل لینک و لوگو و چایی دم کردن برای همدیگه و تعریف و تمجیدهای کلیشه ای ( مثل این جمله معروف: وبلاگ خوبی داری به من هم سر بزن!) و من بالاخره نفهمیدم اینکه بازدیدای یه وبلاگی بالا باشه مگه چه خاصیتی برای نویسنده اش داره؟ مگه این وبلاگها کار تجاری میکنن؟!
     همه این دغدغه ها باعث شد آستین بالا بزنم و
دسته کلیدی بسازم برای قفلهایی که شاید خیلی حیاتی نباشن ولی توی فکر و دل اکثر مردم پیدا میشن؛ وبلاگ بزنم ولی نه اونجوری که کسی با خوندنش مثل من از دنیای وبلاگ نویسی نفرت پیدا کنه بلکه مختصر و مفید (و صد البته مستدل و مستند) به طوری که اگه یه نفر حتی اشتباها گذرش به دسته کلید افتاد، جذابیت سوال میخکوبش کنه، یا لااقل به اندازه همون چند ثانیه یه چیزی عایدش شده باشه.
     فرضا در مورد اسراییل، دهها جلد کتاب و مقاله و صدها ساعت برنامه های رادیو تلویزیونی تولید شده اما هنوز خیلی از مردم نمیدونن بالاخره ریشه اسراییل به کجا برمیگرده و حق با کیه! شاید اگه اسراییل این همه خشونت به خرج نمیداد یا تصاویر جنایاتش از صداوسیما پخش نمیشد، مردم دلیلی برای مخالفت با این رژیم نمیدیدن. چرا ؟ چون وقت و حوصله خوندن 400صفحه کتاب با الفاظ خشک و اصطلاحات پیچیده رو ندارن بلکه میخوان در عرض یکی دو دقیقه لبّ مطلب دستشون بیاد. یه ساندویچ الکترونیکی!
     البته تا رسیدن به همه این اهداف راه زیادیه که همکاری و همفکری دائمی اساتید، همکاران و مخاطبان رو میطلبه. کاش یه روزی در همه زمینه ها و علوم مختلف اعم از مذهبی، سیاسی، اقتصادی و.... وبلاگهای مختصر و مفید پیدا بشه تا دیگه امثال من مجبور نباشیم
دسته کلید بسازیم و "وبلاگ کشکولی" درست کنیم، بلکه هر کدوم به کلید خودمون قناعت میکردیم.

***

بگذارید در مورد تاثیر کار عرض کنم دو مقوله است: تاثیر بالقوه و بالفعل.
تاثیر بالقوه رو قبول دارم به این معنی که یه وبلاگ و نویسنده اش باید فاکتورها و پتانسیلهای لازم برای جذب و اثر گذاری رو در خودش داشته باشه و اگه کسی در خودش انگیزه یا توانی برای وارد شدن به یه عرصه ای نمی بینه بهتره وارد نشه و به اهلش واگذار کنه.
     اما تاثیر بالفعل رو به هیچ عنوان نمیپذیرم. چرا که منوط به اثر پذیری مخاطبه و دیگه ربطی به نویسنده وبلاگ نداره. این تفکر غلطیه که ما فکر کنیم اگه کاری تاثیر بالفعل در مخاطب نداره باید تعطیل بشه و نباید مورد حمایت قرار بگیره ( مخصوصا که ملاک تاثیر یه وبلاگ رو، میزان بیننده و نظراتش حساب کنیم ). امام راحل فرمودند "ما مامور به انجام وظیفه ایم نه نتیجه". هر کجا دردی هست باید درمان هم باشه، هر جا سوالی مطرح شده باید جوابی هم در کنارش وجود داشته باشه. حتی اگه در طول سال فقط یک نفر در روی کره زمین به سوالی در حوزه کاری ما برخورد کنه (با اینکه میدونیم خیلی بیشتر ازین حرفها مشتری وجود داره) آیا ما نباید این امکان رو براش فراهم کرده باشیم تا به پاسخش دسترسی پیدا کنه؟ آیا پیامبر و ائمه طاهرین سلام الله علیهم اجمعین هم به شرط تاثیر تبلیغ میکردند؟ آیا با این دیدگاه میشه قیام سید الشهداء رو توجیه کرد؟
     به نظر میرسه باید نوعی دگرگونی در اندیشه مسوولان تبلیغی و فرهنگی بوجود بیاد و ناظر به ضرورت و وجوب اینگونه فعالیتها باشن نه تاثیر پذیری خوانندگان.
     حالا در مورد وبلاگ خودم هر چی به عقلم میرسیده و توان داشتم انجام دادم، دیگه نمیدونم بالقوه اثر گذار هست یا نه ولی تاثیر بالفعلش شکر خدا بد نبوده، از حدود 44 کشورم بازدید داشته .... توکل به خدا ... دعا کنید ...

***

همین یه توصیه کوچک اما مهم برای همه وبلاگ نویسان :
تصور کن این هفته قراره پستهای ما رو یه آدم مهمی مثلا وزیر فرهنگ و ارشاد بخونه! چه جوری مینویسیم؟ اگه قرار باشه رییس جمهور یا رهبر، وبلاگمونو ببینن چی؟!
     ممکنه فکر کنی اینا خیالاته ولی من به شما عرض میکنم نه! اصلا هم خیالبافی نیست؛ شخص بسیار مهمی این هفته قراره وبلاگ همه ما رو بخونه! نه فقط این هفته بلکه دوبار در هر هفته! ....حالا دیگه خودت میدونی، هر جور عشقته بنویس ...

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر ...


نوشته شده   توسط مسعود شنبه 85/4/3 
  نظرات دیگران()

<   <<   6   7   8      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
آرشیو سوالات
[عناوین آرشیوشده]