شريعتي استاد اينه که به يک بي قالب قالب و شکل بده
سوق دادن افکار غرب زده به سمت اسلام که تا امروز هيچ کس به جز شريعتي تو اين راه موفق نبوده
و انسان در نظر گرفتن هر شخص با هر فکري چه مخالف و چه موافق
مثل خود من
با گاهي نرم صحبت کردن گاهي عصباني شدن گاهي خنديدن و گاهي نقد کردن مثل يک پدر
نه به سبک صدا سيما و يهو که فقط مي گه اين کارو بکن خوبه اون کارو نکن بده
شريعتي نياز ديروز امروز و شايد فرداي ما باشه
چرا که به قول شريعتي تو جامعه ما دو دسته هستن يکي افرادي که کاملا با دين اشنا هستن و تنها دغدغه ذهنشون اينه که جلو اسم امام يادمون نره (ع) بگذاريم و ديگه مشکلي ندارن واين دسته افرادم که تمام خانوادش و خودش ادماي مذهبي هستن بنابراين با توجه به شرايط اون هم يک ادم کامل و خوب مذهبي ميشه
و دسته دوم که خود من جز اونا بودم
کسي که از دين هيچ اطلاعات درستي نداره و فقط با علمش مياد مي سنجه و از لحاظ علمش دين مشکل داره وشريعتي مياد و قدم به قدم افکارشو تغيير ميده و سوقش ميده به طرف نهايت زيبايي که اسلام و مذهبمون شيعه و اقامون علي (ع) و پيامبرون هستش و از اونها برتر خدامون که هدف نهايي اونه و تاکيد و تاکيد که هدف نهايي خداست (چيزي که گاهي فراموش ميشه )
و نکته ديگه اين که شريعتي خودش رو هميشه نقد مي کرد
واين نهايت شجاعت ايشونه
پيرو شريعتي بودن يعني داشتن ذهن اروم براي رسيدن به هدف خودت تو زندگي .