نه من شما را ميشناسم البته جز شناخت وبلاگي وشما اصلا ولي باور کنيد همين امروز حتي براي خريد نان وملي نداشتم و به بازار تره بار رفتم که وقتي کسي نبود سيب زميني مانده ايي چيزي پيدا کنم براي شب چرا که امروز حتي يک وعده غذاييب نخورده بودم که ديدم مردم به عابر بانک ميروند ولي نفهميدم کاري نداريم گويا زور رفته بودم چون هنوز مردم در بازار بودند کم و کول . گذاشتم تا خلوت شود از خيرش گذشتم خسته شدم داشتم به خونه مياومدم که يک سير و يک ليموشيرين را در خيابان ديدم گويا از پلاستيک کسي افتاده بود انقدر صبر کردم کسي نبينه زدم تو گوشش با خودم گفتم ببينم تو کارتم حتي هزار توامن هم نيست که شارز بخرم بروم مغازه محل بفروشم که متوجه شدم يارانه ريختند که متاسفانه نانوايي ها ديگر بسته شدند سه تومانش را دادم شيريني دو تومان هم پرتغال . بله دوست عزيز اين وضعيت ماست ايا روزي ميشود ما از حکام زورگو انتقام بگيريم ؟