بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و درود خدمت شما خواننده محترم. سوال بیست و دوم :
ما بالاخره نفهمیدیم شریعتی آدم خوبی بود یا بد ؟!
دکتر علی شریعتی فرزند استاد محمد تقی شریعتی مزینانی به سال 1312در مزینان متولد شد. در سال 1337 از دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد فارغ التحصیل و در سال 1338 با بورس تحصیلی به فرانسه اعزام شد. در سال 1343 با اخذ درجه دکترا در رشته تاریخ به وطن برگشت و از سال 1345 با عنوان استادیاری در دانشگاه مشهد به تدریس پرداخت.
مرحوم دکتر علی شریعتی از سردمداران روشنفکری دینی دهه پنجاه بود که مشکل اساسی جامعه ایرانی را دوری از اسلام اصیل و فرو غلطیدن در غربزدگی به همراه استعمار و استبداد و استحمار میدید. وی در مقطع زمانی خاصی تاثیر بسیاری در جوانان ایران گذارد چنانکه شهید بهشتی از وی بعنوان "پیوند دهنده میان نسل جوان و روحانیت متعهد در یک راستای انقلابی و جذب ایشان بسوی اسلام" یاد میکند.1
نیز شهید مطهری درباره او چنین مینویسد: نسبت هایی از قبیل سنی گری و وهابی گری به او بی اساس است و او در هیچیک از مسائل اصولی اسلام از توحید گرفته تا نبوت و معاد و عدل و امامت، گرایش غیر اسلامی نداشته است.2 با اینهمه نیاز است نظرات وی همانند هر متفکر دیگری به عیار نقد زده شود و آنچنانکه شایسته جایگاه متفکران است با نظرات و افکار او برخورد شود.
امتیازات شریعتی
* دکتر شریعتی جامعهشناس و ادیبی توانا و سخنوری کم نظیر بود. عشق و علاقه او به اسلام، مکتب تشیع، امام علیعلیه السلام و ارادت وی به امام خمینی (ره) در کنار شور و شوقی که برای اصلاح وضع آن زمان ایران در سرداشت، به همراه زبان دلپذیر و حماسی و موج آفرینش، او را به انقلابی مسلمان و تئوریسین نظریه «بازگشت به اسلام و بازگشت به خویشتن» مبدل کرده بود.
* برخلاف دیگر روشنفکران که میکوشند دین را از صحنه جامعه بیرون رانده و میدان را برای سکولاریزم خالی کنند و دین را به رابطه فردی بین بنده و خدا محدود نمایند، شریعتی دین را در متن جامعه میخواست و از دین بیمسؤولیت و درحاشیه، سخت گریزان و متنفر بود. چهرهای که او از اسلام ترسیم میکند یک ایدئولوژی تمام عیار و کارآمد و دستورالعمل زندگی اجتماعی بشر است.
* از دیگر جنبه های مثبت نقش دکتر درمبارزات علیه رژیم طاغوتی شاه، قلم شیوای او درآثاری چون " فاطمه فاطمه است" و " آری اینچنین بود ای برادر" و...است.
اشکالات وارد بر او
* مرحوم دکتر شریعتی در زمانی پا به عرصه اجتماع و گفتگو با جامعه نهاد که هنوز پختگی لازم را کسب نکرده بود. از همینرو به تدریج در برخورد با شخصیتهای برجستهای چون شهید مطهری و... رو به تکامل نهاد. این مسأله باعث شده است دیدگاههای او در مقاطع مختلف، تغییرات بسیاری پیدا کند. از سوی دیگر کسانی که از شریعتی دم میزنند، به تناسب مقاصدی که دارند از سخنان وی گزینش نموده و از شخصیت او برای اهداف خود استفاده میکنند. مثلاً اگر کسی بخواهد از روحانیت دفاع کند، به بخشی ازسخنان او تمسک میجوید و اگر بخواهد با روحانیت بستیزد، به بخش دیگری از گفتههای او استناد میکند.
* دکتر شریعتی جامعهشناسی صاحبنظر و متاثر از فلسفه اگزیستانسیالیسم3 بود و با همین دید به تحلیل تاریخ اسلام، وضع فعلی آن و هویت ایرانی و چالشهای پیش روی او نظر میکرد و در این زمینه بعضا دیدگاههای تازهای را نیز ارائه میداد که با برداشت سنتی از دین تفاوت داشت و موجب درگیریها و اختلاف نظرهای بسیاری هم در جامعه ما شد.
چالش اساسی اندیشه دکتر شریعتی در همین نکته نهفته است. او با دید جامعهشناسانه به اسلام نظر کرد و به این دیدگاه اشکالاتی وارد است :
اولاً این دیدگاه شدیدا یکطرفه است و نمیتواند تمام ابعاد اسلام را نشان دهد. همانطور که نگاه صرفا کلامی یا فقهی به اسلام باعث میشود که بخشی از اسلام کنار زده شود، نگاه صرفا جامعه شناسانه هم دچار همین اشکال است. دکتر شریعتی نه تنها وضع موجود جامعه اسلامی یا حتی تاریخ اسلام را با این دیدگاه میدید، بلکه اعتقادات و مبانی معرفتی اسلام را نیز به این معیار میسنجید و بدین ترتیب باعث میشد که اسلام آنچنانکه شایسته و بایسته است، معرفی نشود.
گذشته از آن، او در معارف اسلامی صاحب نظر نبود و آنگونه که جامعهشناسی را به صورت کلاسی آموخته بود، با هیچ یک از علوم اسلامی آشنایی این چنینی نداشت. به فرموده استاد شهید مطهری: نظر به این که تحصیلات عالیه و فرهنگ او غربی بوده و هنوز فرصت و مجال کافی نیافته بود در معارف اسلامی مطالعه وافی داشته باشد تا آن جا که گاهی از مسلّمات قرآن و سنّت و معارف و فقه اسلامی بیخبر میماند، هر چند با کوشش زیاد به تدریج بر اطّلاعات خود در این زمینه میافزود، در مسائل اسلامی (حتّی در مسائل اصولی) دچار اشتباهات فراوان گردیده است که سکوت در برابر آنها ناروا و نوعی کتمان حقیقت .... است.4
شهید مطهری در نقد جزوه 15 و 16 اسلام شناسی شریعتی می نویسد: این جزوه مانند غالب نوشته های نویسنده از نظر ادبی و هنری اعلی است و از نظر علمی متوسط است و از نظر دینی و اسلامی صفر است.5
همچنین به نظر شهید بهشتی دکتر شریعتی در بعضی از برداشتهایش ازآیات قرآن وروایات، شیوه ای را دنبال می کند که آن را شیوة اصحاب رأی می گویند.6
حضرت امام(ره) نیز در این خصوص بیاناتی بدین شرح می فرمایند : آن گروه روشنفکر ودانشگاهی و محصلین جدید ـ ایدهم الله ـ آنها که خدمتگزارند برای اسلام، خداوند تأییدشان کند، من ازآنها گلایه دارم. برای اینکه می بینم درنوشته هایشان، بعضی نوشته هایشان اینها راجع به فقها راجع به فقه، راجع به علمای اسلام، راجع به فقه اسلام، اینهایک قدری زیاده روی کردند، یک قدری حرفهایی زدند که مناسب نبوده است بزنند اینها غرضی ندارند. من می دانم که غالباً اینهایی که برای اسلام می خواهند خدمت کنند نه این است که مغرض باشـند واز روی سـوء نیـت حــرفی بزنـنـد. اینــها اطلاعاتشان کم است.7
ثانیا اشکال مهمتر اینکه دیدگاه جامعهشناسانه دیدگاهی توصیفی است. یعنی نگاهی از بیرون به دین دارد بدون اینکه درصدد تحلیل یا ارزشگذاری آن باشد. جامعهشناس در بهترین حالت، همانند گزارشگر امینی است که هر آنچه میبیند بدون دخل و تصرف و با دقت توصیف میکند و کاری به صدق و کذب دیدههای خود ندارد. او تمام فرهنگها و تمدنها و ادیان را به یک چشم میبیند و نسبت به هیچیک در مقابل دیگری تعهدی ندارد.
دکتر شریعتی اما کاملاً نسبت به فرهنگ و تمدن و دین اسلام و مذهب تشیع متعهد بود، توصیفگر صرف قضایا نبود و در بسیاری از موارد به تحلیل مینشست و نظریه و راهکار میداد، درد دین داشت و تمام تلاشش حل پاردوکسهای جامعه مسلمان در روزگار تسلط تکنیک و مدرنیته بود. ولی از آنجا که علم جامعهشناسی ذاتا با چنین مفاهیمی بیگانه است، تناقضاتی در افکار وی ایجاد میشد که تاکنون هم حل نشده است.
ثالثا مهمترین اشکال دکتر شریعتی که موجب عکسالعمل برخی از علمای اسلام هم شد، اینکه جامعهشناسی رایج علمی کاملاً غربی است که در قرن هجدهم توسط آگوست کنت پایه گذاری شد. این علم در چهارچوب بنیانهای معرفت حسی سازمان یافته است و نگاهش متوجه زمین و طبیعت است. این علم با عالم قدس سرو کار ندارد و هرگز به آن توجه نمیکند و در حقیقت نمیتواند به آن نظر بیافکند. این علم محدودیت عقل بشری را در بند محسوسات و پدیدارها پذیرفته و سعی دارد از راه تجربه به توصیف جهان پیرامونی بپردازد.
طبیعی است که این طرز تلقی به هیچ وجه مورد تایید اسلام نیست. با این تحلیل و توصیف از اسلام فقط ظاهری میماند و از حقیقت متعالی خود تهی میشود.
* خود او میگوید :من جامع معقول و منقول نیستم و فقط در یک رشته خاص چیزی بلدم، و همه مسائل را از همان وجهه - که وجهه اجتماعی و جامعه شناسی است - مطرح می کنم و وجوه دیگر مسئله را متخصصین و کسانی که در این رشته ها کار کرده اند و آگاهی دارند باید طرح کنند. بنابراین این را باید یادآوری کنم که آنچه میگویم تمام آنچه در این باب باید گفته شود نیست بلکه آن چیزی است که من می توانم در این باب بگویم و این یادآوری برای همه مسائلی که در اسلام مطرح می کنم صادق است.8
* وی آرزو داشت که شخصیت ها و دانشمندانی که آنها صاحب نظر هستند نقد و تصحیح کنند آثارش را، به همین دلیل هم وصیت های زیادی کرده اند منجمله به آقای محمد رضا حکیمی و تنی چند از صاحب نظران. خود ایشان هم این تصمیم را داشتند مسائلی را که گفته اند بازنگری کنند که اجل مهلت نداد.9
نتیجه
موضعگیری صحیح وسالم درمورد شخصیت دکتر شریعتی این است که براساس بسیاری از جنبه های مثبت وی او را شخصیتی مورد تأیید وقابل احترام بدانیم و اما در تصحیح اشتباهات او نیز اهتمام داشته باشیم تا بتوانیم مانع سوء استفاده مغرضان از این اشتباهات در جهت تضعیف اسلام وروحانیت گردیم.
کتابهای مرحوم دکتر شریعتی به تنهائی نمی توانند منبع قابل اعتمادی برای نسل جوان ما باشد به خصوص اینکه او به اشتباهات خودش پی برده بود و قصد اصلاح آنها را داشت. اگر جوانی بخواهد از این کتابها استفاده کند نباید از نقدهای دلسوزانه شهید مطهری و دیگر بزرگان چشم پوشی کند و به تعبیر رهبر عزیزمان: باید کتابهای دکتر شریعتی را در کنار آثار شهید مطهری مطالعه کرد.10
غروب در غربت
دکتر علی شریعتی در 26 اردیبهشت ماه 1356 به اروپا رفت و در 29 خرداد همان سال در لندن به دلیل نامعلومی درگذشت. هیچ دلیلی که دال بر عدم تعادل روحی او برای ارتکاب به خودکشی یا عدم سلامتی وی باشد وجود ندارد. از آنجا که سیاست شاه در مقابله با مخالفان نظام، حذف فیزیکی، زندان، تبعید، شکنجه و ... بود، احتمال شهادت دکتر شریعتی توسط مزدوران شاه خالی از وجه نیست. خصوصا با توجه به سوابق زندانی دکتر شریعتی در زندانهای شاه و نیز عدم بازگشت جنازه ایشان به ایران. یادش گرامی باد.
...........................................................................
1) اندیشه حوزه ،شماره 25 ص22
2) کتاب استاد شهید مرتضیمطهری وروشنفکران،ص64و63
3) مکتبی که معتقد است خدا وجود انسان را ساخته اما همه هویت انسان، ساخته خودش میباشد. در اخلاق، ملاکی نیست. هر کس هر عملی را مشروط بر این که در آن حسن نیت داشته باشد انجام دهد در این صورت عملی اخلاقی انجام داده است.
4) کتاب استاد شهید مرتضیمطهری وروشنفکران،ص64و63
5) همان ص34
6و7) اندیشه حوزه، شماره 25،ص23
8) دکتر شریعتی، انتظار مذهب اعتراض، ص22
9) دکتر شریعتی از دیدگاه شخصیت ها، ص83
10) همان ص72