بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و درود به تمامی دوستان گرامی. سوال نوزدهم :
آیا این درسته که مردم از روی شکم سیری انقلاب کردن ؟
در مورد علل و عوامل بوجود اومدن انقلاب اسلامی ایران، حرف و حدیثهای زیادی گفته شده که مهمترین اونها این چندتاست1 :
1_ فرضیه اقتصاد
این فرضیه عمدتا توسط دو گروه نویسندگان غربی و گروهکهای چپ گرای داخلی مطرح شد. از نظر نویسندگان غربی، بالا رفتن شدید قیمت نفت در سالهای ابتدایی دهه 50 ، باعث شد شاه ذوق مرگ بشه و دست به یه سری برنامه های اقتصادی هول هولکی بزنه که نتیجه اش تورم، کمبود کالا، افزایش حجم نقدینگی و ... شد؛ جوری که حتی تغییر دولت هویدا به آموزگار در سال 56 هم نتونست نارضایتی عمومی رو کنترل کنه و مردم یهو انقلاب کردن!
چپ گرایان داخلی هم با تکیه بر جامعه شناسی مارکسیستی، انقلاب رو حاصل اختلاف بین طبقه پرولتاریا (فقیر بیچاره ها) و طبقه بورژوا (مرفهین بی درد) میدونستن و عواملی از جمله تخریب خونه های بدون مجوز و خارج از محدوده تهران توسط شهرداری در سال 56 ، تورم 30درصدی، واردات بی رویه کالاهای خارجی و رکود بین المللی سرمایه داری رو به عنوان جرقه اولیه انقلاب معرفی میکردن.
اشکالات این فرض
اولا برخلاف نظریه مارکسیسم، محرومیتهای اقتصادی لزوما عامل بروز انقلاب نیستن بلکه بر عکس، اکثر انقلابهای دنیا زمانی بوده که مردم دستشون به دهنشون میرسیده. آمار و ارقام نشون میده که اقتصاد ایران هم در دهه 50 نسبت به سالهای قبل رشد محسوسی کرده بود (هر چند این ثروت بادآورده نفتی تنها به 20% بالایی جامعه اختصاص داشت).
ثانیا رهبری انقلاب، افراد موثر و شعارهای مردم هیچ کدوم اقتصادی نبودن و رسیدگی به معضلات اقتصادی فقط یکی از مطالبات عمومی بود.
ثالثا اگه قضیه فشار اقتصادی بود، مردم بعد از انقلاب، ده بار دیگه انقلاب میکردن. پس گرسنگی یا سیری شکم، نقشی در انقلاب نداشت.
2_ فرضیه مدرنیزاسیون
توسط بعضی تحلیلگرای غربی2 مطرح شده و چندتا از غربزده های داخلی هم تکرارش کردن. مطابق این فرض، شاه در آخرای حکومتش دست به اصلاحات اجتماعی افراطی زد تا تخت گاز، جامعه سنتی نیمه فئودال- نیمه صنعتی عقب مونده ایران رو به دروازه تمدن اروپایی برسونه. اما نرسیده به دروازه، یه سری مسافر سنتی که از تمدن میترسیدن، این ماشین توسعه ناموزون رو متوقف کردن.
اشکالات این فرض
اولا چنین خیال پردازی هایی فقط مخصوص اون دسته از تحلیلگرای غربی بود که همه آشناییشون از ایران محدود میشد به چند شب اقامت در هتلهای مجلل پایتخت و حضور در افتتاحیه پروژه های سنگین اقتصادی و فکر میکردن همه جای ایران دارای چنین حال و روزیه.
ثانیا مخالفت اقشار مذهبی و روحانیت با رژیم شاه به خاطر آباد کردن کشور نبود بلکه بدلیل سیاستهای ضد فرهنگی و خلاف شرع بود.
ثالثا مخالفتهای مردمی حتی قبل از برنامه مدرنیزه کردن هم وجود داشت. قیامهای 30تیر سال 31، 28مرداد سال32، قیامهای بین سالهای 39 تا 42، قیام 15خرداد سال42 از اون جمله اند.
رابعا این فرض هیچ اشاره ای به میزان مشارکت افراد جامعه در حکومت و یا امنیت سیاسی و اجتماعی اونها نمیکنه.
3_ فرضیه توطئه
این فرض خنده دار توسط شخص شاه3، سلطنت طلبان و برخی مارکسیستها عنوان شد. اینا انقلاب رو یه توطئه از پیش تعیین شده از جانب کشورهای غربی یا اسراییل میدونستن.
در مورد اسراییل میگفتن: ارتش شاهنشاهی ایران نزدیک بود تبدیل بشه به پنجمین ارتش بزرگ دنیا و ممکن بود در صورت وقوع کودتا در اون، یه جمال عبد الناصر دیگه بوجود بیاد و کک تازه ای باشه در تنبان اسراییل. پس صهیونیستها با بوجود آوردن انقلاب اسلامی و بعد هم جنگ تحمیلی، عملا دو نیروی مهم منطقه (ایران و عراق) رو مشغول کردن.
اشکالات این فرض
اولا ادعایی بی پایه و اساسه و مدرکی نداره.
ثانیا در زمان شاه هم دولتهای ایران و عراق چشم دیدن همدیگه رو نداشتن و نیازی نبود اسراییل بیاد یه انقلابی (اونهم از نوع اسلامیش که سایه صهیونیسم رو با تیر میزنه) ایجاد کنه که بعد هم نتونه جمعش کنه.
اما در مورد غرب هم چنین افاضاتی داشتن :
_ بعد از مرداد1332، شاه به آمریکا نزدیک شد و انگلیس خواست با این انقلاب، حالشو بگیره.
_ شاه نقش کلیدی در گرون شدن نفت اوپک داشت. غرب هم خواست اینجوری تلافی کنه.
_ ایران انقده پیشرفت کرده بود که غرب ترسید یه ژاپن دومی بوجود بیاد (!)
_ آمریکا ایران رو داد به شوروی تا یه جای دیگه یه امتیازی ازش بگیره.
_ ذخایر ارزی ایران و کشورهای نفت خیز عرب در بانکهای غربی خیلی زیاد شده بود و اگه یه روزی به کله شون میزد حساباشون رو خالی کنن اقتصاد غرب فلج میشد. غربی ها هم با انقلاب و جنگ 8 ساله و... کاری کردن تا این سرمایه مصرف بشه.
_ از دید مارکسیستهای داخلی، جامعه ایران آماده پذیرفتن یه انقلاب کمونیستی بود و آمریکا با ایجاد انقلابی اسلامی، در واقع بین بد و بدتر، بد رو انتخاب کرد.
اشکالات این فرض
اولا این ادعاها هم بدون کوچکترین دلیل و شاهدی عنوان شده.
ثانیا مقدمه بسیاری از قضایای ادعایی فوق، باطلند. بعنوان مثال هیچ انسان ذی شعوری در غرب دچار این توهم کودکانه نشده بود که ایران بزودی به پای ژاپن میرسه بلکه برعکس، بسیاری از صاحبنظران غربی، برنامه های شاه رو نامعقول و غیرواقع بینانه ارزیابی میکردند.
ثالثا اگه سیاست غرب بر این بود که زیرآب جهشهای اقتصادی خلق الله رو بزنه، الان در کشورهایی مثل کره جنوبی، مالزی، اسپانیا، ترکیه و ... هم باید شاهد انقلاب میبودیم.
4_ فرضیه ضعف شخصیتی شاه
فرضیه ایه که توسط برخی نویسندگان غربی4 مطرح شده. اینها میگفتن چون محمد رضا از کودکی در سایه پدری مستبد و زورگو و در محیطی زنانه بزرگ شده بود، فاقد اعتماد بنفس و قدرت روحی لازم برای اداره کشور بود. وی تا اواخر حکومتش با کمک عواملی چون: ارنست پرون (مشاور و دوست سویسی شاه)، اسدالله علم (عامل سرکوب قیام 15خرداد)، اشرف (خواهر دوقلوی شاه)، اعتقاد شاه به حمایت الهی(!) و پشتگرمی به حمایت آمریکا، تونست این ضعف شخصیتی خودش رو پنهون کنه. ولی با از بین رفتن تدریجی این عوامل، ویژگیهای اصلیش بروز کرد و با تصمیمهای کبرایی که گرفت، فاتحه حکومت خودش رو خوند.
اشکالات این فرض
اولا گرچه وجود مشکلات اخلاقی و روحی بسیار در شخصیت محمد رضا قابل انکار نیست اما نمیشه گفت عامل اصلی انقلاب بوده چون در طول تاریخ خیلی ازین مدل حاکمان ضعیف النفس داشتیم که مردمشون هم قیام و انقلابی نکردن.
ثانیا بیان مطالبی مثل حمایت الهی از شاه و یا پشتیبانی آمریکا از وی، در تضاد کامل با رفتار حکومتی و نیز سرنوشت فلاکت بار پهلویه.
5_ فرضیه انقلاب اجتماعی محض
این فرضیه زاییده ذهن برخی از نویسندگان وطنیه5. بنابر این فرض، انقلاب ایران هیچ رنگ و بو و هدف مذهبی نداشت بلکه صرفا مشت محکمی بود بر دهان استبداد پهلوی. خلاصه اش یعنی اینکه مردم میدونستن چی رو نمیخوان ولی دیگه به این قسمت قضیه فکر نکرده بودن که چی رو میخوان!
اشکال این فرض
بطلان این فرضیه کاملا واضحه چرا که با کوچکترین نگاه به شعارهای اون ایام، ایدئولوژیهایی که توسط افراد کلیدی نهضت ترسیم میشد و نیز رفراندوم 12 فروردین 58 بروشنی میشه فهمید که خواست عمومی (علاوه بر رهایی از حکومت استبداد) مبتنی بود بر تشکیل حکومت اسلامی. پس چطوری قبول کنیم که مردم، ناخواسته و تصادفی به دامن جمهوری اسلامی افتادن ؟
6_ فرضیه انقلاب در مسیر تحولات سیاسی اجتماعی ایران
مطابق این فرض که توسط بعضی تحلیلگران داخلی6 بیان شده، انقلاب سال 57 در راستای سایر حرکتهای گذشته مردمیه و وجه تمایز خاصی نداره. ایرانی جماعت هر موقع یه ذره احساس آزادی سیاسی میکرده، میریخته توی خیابون و برای اصلاح نظام استبدادی شعار میداده. این فرضیه هم تا حدودی به فرضیه قبلی شباهت داره.
اشکالات این فرض
اولا همه قیامهای معاصر در ایران برای ایجاد تحول در ساختار حکومتی نبود مثل قیام تنباکو یا نهضت ملی شدن صنعت نفت.
ثانیا اکثر مردم در انقلاب 57 خواستار تغییر و جایگزینی در ساختار حکومت بودن نه فقط تحول و بهبود اون.
ثالثا همه قیامهای تاریخی ایران که یه نوع رهبر نداشتن. بعضیاشون سیاسی بودن، بعضیاشون سیاسی مذهبی و بعضیاشون هم صرفا مذهبی. پس در یک راستا قابل ارزیابی نیستن.
7_ نظریه اسلام عامل انقلاب
صاحبان این نظر7، اسلام رو عامل اصلی انقلاب میدونن. توجه به خط مشی صاحبان انقلاب، اهداف اونها، هویت رهبری و تاکتیکهای بکار گرفته شده توسط او، شعارهای نهضت، گستردگی و فراگیر بودن انقلاب و اینکه تعلق به طبقه ویا قشر خاصی نداشت از جمله مویدات این تفکر میتونه باشه.
در واقع، انقلاب ایران فقط یک عامل داشت ولی عاملی که همه علل و عوامل قبلی (سیاسی، اقتصادی،اجتماعی و...) رو یکجا دربر میگرفت و نیازهای مشروع اونها را تامین میکرد. این عامل (اسلام) برخلاف تصور غربیان، معنویت محض نبود بلکه علاوه بر دارا بودن بالاترین ارزشهای والای انسانی و معنوی، اهداف و مقاصد سیاسی، اقتصادی، استقلال، حریت، آزادگی، عدالت، رفع تبعیض و حذف فاصله طبقاتی رو نیز به ارمغان میاورد.
الحمدلله الذی هدانا لهذا وما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله
--------------------------------------------------------------------------
1) با تشکر از استاد ملانوری که در تهیه این مطلب یاری فرمودند.
2) رک: ماموریت در تهران، رابرت هایزر
3) رک: پاسخ به تاریخ
4) رک: شکست شاهانه، ماروین زونیس
5) رک: انقلاب ایران و مبانی رهبری امام خمینی ره، سیروس پرهام
6) رک: مقدمه ای بر انقلاب اسلامی، صادق زیبا کلام
7) رک: پیرامون انقلاب اسلامی، شهید مطهری
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت همراهان گرامی.سوالبیست و سوم:
واقعا فکر میکنید حکومت فعلی سالمتر از حکومت پهلویه؟
این ازون سوالاییه که ممکنه به ذهن خیلیها تابحال رسیده باشه. میتونیم از جنبه های مختلفی درباره اش حرف بزنیم ولی شاید بهترین گزینه، بررسی آمار دارایی سران هردو حکومت باشه :
دارایی رضا شاه پهلوی
* بالغ بر 44000 سند مالکیت املاک حاصلخیز گیلان، مازندران، گرگان، گنبد، آذربایجان شرقى و دیگر نقاط کشور (لرستان، شمال خوزستان، کرمانشاهان، کرمان، مناطق جنوبی تهران بویژه ورامین، تمامی هتل های شمال ایران و نیز مناطق پهناوری در تهران و شمیران1)که با ارعاب، تهدید و حبس و تبعید مالکان آنها، تقدیم "اعلیحضرت قوى شوکت" گردید و در "دفتر اسامى املاک اختصاصى ذات اقدس شاهنشاه" جزو املاک رضاخان درآمد.2 به این ترتیب، رضا شاه نه تنها بزرگترین زمین دار قاره آسیا بلکه بزرگترین زمین دار در سراسر جهان بود.3
* ساختمان کاخ شهرى علیاحضرت ملکه، ساختمان دو کاخ بزرگ والاحضرت شمس و والاحضرت اشرف پهلوى در شهر تهران، ساختمان کاخ ییلاقى والاحضرت همایونى ولایتعهد، کاخ ییلاقى والاحضرت شاهدخت شمس پهلوى و استخر و میدان تنیس، کاخ ییلاقى والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوى و استخر و میدان تنیس، دو کاخ ییلاقى والاحضرت شاهپورها، مهمانخانههاى جدید آبعلى و دربند و مبارکآباد و گچسر و کلیه لوازم و اثاث آنها که همگی از بودجه شهردارى تهران ساخته شد.4
* تعدادی کارخانه قند و شکر، ابریشم و نساجی که ملک شخصی رضاشاه بودند ولی هزینه احداث آن ها به وسیله دولت ایران پرداخت شد.5
* سالى 70 میلیون تومان عواید املاک و مستغلات و دریافت سالی12000 لیره اجاره بهای اراضى نفت و خطوط لوله مربوط به آن از شرکت نفت انگلیس و ایران.6
* حدود 200 میلیون دلار موجودی شامل پول نقد، طلا و سهام و اوراق در بانک های لندن، نیویورک، سویس و تورنتو. 7 ( کل بودجه دولت ایران در سال 1303ش حدود 20 میلیون دلار بود و کل گردش پول بانک صادرات و واردات آمریکا صد میلیون دلار8)
* مبلغ 236/924/791 ریال (معادل 50 میلیون دلار به ارزش آن زمان) موجودی تنها یکی از دفاتر حساب جاری رضاخان در داخل کشور که با عنوان "دفتر حساب جارى نمره 1 بندگان اعلیحضرت اقدس همایون شاهنشاه" در موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگى نگاهدارى مىشود.9
* بالغ بر 144 منبع درآمد مالی از معاملات متفرقه دیگر همچون: درآمد صادرات تریاک ایران به هنگ کنگ و چین، درآمد صادرات گله های گوسفند و چوبهای منطقه دریای خزر به روسیه10، عوائد حاصله از سرشاخههاى درختان بید دماوند، عوائد حاصله از مالیات حقوق مستخدمین، عوائد حاصله از جرایم دریافتى از کارگران و کارمندان کارخانه حریربافى.11
به قول یکى از نمایندگان مجلس عوام انگلستان که در اوج قدرت رضاخان به ایران سفر کردهبود: « رضاشاه دزدان و راهزنان را از سر راههاى ایران برداشت و به افراد ملت خود فهماند که ازین پس در سراسر ایران باید فقط یک راهزن [رضاشاه] وجود داشته باشد»12
میراث رضا شاه
* زمانی که در سال 1320 رضا شاه ایران را ترک کرد، 90 درصد جمعیت ایران همچون خود او بی سواد بودند. سفیر آمریکا در تهران رضا شاه را در زمان سلطنتش چنین توصیف کرده است: « پسر بی سواد یک روستایی بی سواد، مردی که تنها مقدار ناچیزی با توحش فاصله دارد»13
* در گزارش سال 1952 میلادی (1330ش) بانک جهانی درباره ایران چنین آمده است: «طی چهل سال گذشته، جمعیت 13 الی 18 میلیون نفری ایران به طور عمده به کار کشاورزی اشتغال داشتند و تعداد اندکی از آن ها در کار تجارت و کارگاه بودند. به رغم فراوانی مواد خام، نیروی کار و دستیابی به دریا، هیچ نوعی از صنعت سنگین و تولید مواد خام بجز استخراج نفت وجود نداشت. احتمالاً هیچ کشوری را در جهان نمی توان یافت که مانند ایران منابع مواد خامش مانع توسعه اقتصادی و سبب عقب ماندگی آن شده باشد. هنوز نیز بدون شک ایران دارای بزرگترین منابع نفتی با نازلترین قیمت استخراج است.»14
دارایی محمد رضا شاه پهلوی
* مقدار دویست و بیست هزار هکتار معادل 000/200/2متر مربع زمینهایی که از پدرش به او رسیده بود.15
* کاخهای گلستان، مرمر، سعدآباد، فیروزه و نیاوران در تهران، کاخهای متعدد در کلاردشت، رامسر، نوشهر، کیش و بسیاری نقاط خوش آب و هوای دیگر16، قصر باشکوه "استیلمانس" مشتمل بر یک باغ چند ده هکتاری فوقالعاده زیبا و چشمگیر در جنوب لندن که از کاخهای ملکه ویکتوریا بود و توسط مهندسین فرانسوی بازسازی شده بود بعلاوه یک مزرعه بزرگ برای ولیعهد در کنار همان کاخ و نیز آپارتمانی در طبقه انتهایی یک برج نوساز که حدود یک زمین فوتبال مساحت داشت به نام فرح.17
* تاسیس "بنیاد پهلوی" جهت پوشش دادن به فعالیتهای اقتصادی دربار از جمله : سرمایه گذاری در کارخانجات سیمان، قند، بیمه، بانک، کشتیرانی، هتل سازی، خانه سازی، کازینوهای قماربازی و کابارهها18، تغییر کاربری زمینهای زراعی و ساختمان سازی در آنها19، خرید یک ساختمان 50 طبقه در نیویورک در سال 1352. 20
* اختصاص سالی 15 میلیون دلار بودجه به وزارت دربار از طرف دولت جهت خوشگذرانیهای خانواده شاه (علاوه بر بودجه سری دولت که به دستور مستقیم شاه به مصرف ولخرجیهای بیمورد میرسید).21
* حدود 35 میلیارد دلار اموال و دارایی خارج از کشور ( کل درآمد دولت در سال 1346 معادل یک میلیارد و چهل میلیون دلار بود).22
* دقیقه ای شش هزار دلار و سالانه بالغ بر سه میلیارد دلار سود خالص از محل سرمایه گذاری های شاه در نقاط مختلف دنیا.23
* تاج شاهنشاهی با 3380 قطعه الماس و 50 قطعه زمرد 368 حبه مروارید و با وزن دو کیلو و هشتاد گرم و از نظر قیمت غیرقابل تخمین و تاج ملکه با 1646 قطعه الماس و تعداد معتنابهی از جواهرات دیگر و طلا به قیمت تخمینی چهارده میلیون دلار به عنوان بخش اندکی از جواهرات ربوده شده سلطنتی.24
و هزاران هزار سرقت و حیف و میل دیگر از بیت المال که قلم از شرح آن عاجز است ...
میراث محمد رضا شاه
* در پایان حکومت وی، بیش از 50 درصد مردم ( 14 میلیون و دویست هزار نفر ) بی سواد بودند.25
* از هر 25 روستا فقط یکی برق داشت. یک درصد از روستاها از آب تمیز لوله کشی استفاده می کردند. در بیشتر مناطق از آب چاه ها و قنوات استفاده می شد.26
* دولت فقط توانایی تامین مواد غذایی مردم خود برای 33 روز در سال را داشت و مجبور بود برای جبران این کمبود، مرغ را از فرانسه، تخممرغ را از اسرائیل، سیب را از لبنان، پنیر را از دانمارک و ... وارد کند.27
* بر اساس آمار بانک جهانی، 46 درصد مردم ایران در سال 1356 زیر خط فقر زندگی میکردند.28
دارایی امام خمینی
* یک باب منزل مشتمل بر بیرونی و اندرونی در قم.
* یک قطعه زمین ارث پدری مشاع بین ایشان و آقای پسندیده و ورثه اخوی مرحومشان ( که در سال 1362 سهم موروثی شان در خمین را به فقرای این شهر واگذار نمودند).
* داراییهای منقول طبق اعلام خودشان:
1) وجه مختصری در تهران که نذورات و هدایای شخصی است.
2) اثاث منزل ندارم، مختصر اثاثی است در قم و تهران، ملک همسرم می باشد. دو قطعه قالی در منزل است، داده اند که اگر خواستم بابت خمس حساب کنم و مال اینجانب و ورثه نیست باید به سادات فقیر بدهند. چند جلد کتاب بقیه کتبی است که در زمان شاه مخلوع به غارت رفت و نمی دانم چقدر است و چند جلد کتاب که در مدتی که در تهران هستم از طرف مؤلفین هدیه شده است که قیمت تقریبی آن را نمی دانم ولی قدر قابلی نیست. اثاثی که در منزل مسکونی فعلی در تهران است ملک صاحبان منزل است، احمد اطلاع دارد.
3) کلیه وجوهی که در بانکها یا در منزل یا نزد اشخاص است که آقای پسندیده مطلع هستند، به استثنای وجه مختصری که اشاره شد، وجوه شرعیه می باشد و ملک اینجانب نیست و ورثه اینجانب در آنها حقی ندارند و تکلیف آنها را به حسب وصیت تعیین نموده ام.29
میراث امام خمینی
* افزایش میزان باسوادی کشور از 47 درصد در سال 57 به 87 درصد تا سال 1386علیرغم دوبرابر شدن جمعیت30
* افزایش روستاهای دارای برق از 4327 روستا در سال 57 به 45359 روستا (بیش از 10 برابر) تا سال 1380
* افزایش روستاهای آبرسانی شده از 12000 روستا در سال 57 به 24000 روستا تا سال 1380
* افزایش راه روستایی از 8000کیلومتر در سال 57 به 86000 کیلومتر تا سال 1380
* احداث بیش از 180 ناحیه صنعتی در جوار روستاهای پرجمعیت31
* افزایش روستاهای درارای تلفن از 312 روستا در سال 57 به 52411 روستا(16000 برابر) در سال 1386 32
* رشد 62 برابری مجموع خدمات مخابراتی پس از انقلاب33
* رسیدن از 27 سد در سال56 به بیش از 548 سد در سال 1386 34
* افزایش تعداد ناشران ایران از حدود 200 مؤسسه و شرکت نشر در سال 57 به بیش از 3 هزار مؤسسه و شرکت انتشاراتی در سال 1386
* افزایش رشد اقتصادی از منفی یک درصد در سال 56 به 6/2 درصد در سال 1386 35
* افزایش تراز تجاری کشور از منفی 201 میلیون دلار در سال 56 به مثبت 24 میلیارد دلار در سال 1386 36
* افزایش دسترسی به آب آشامیدنی سالم از 51 درصد در سال 56 به 94 درصد در سال 1386 37
* افزایش ظرفیت دانشگاهها از 150 هزار نفر به 2میلیون و چهارصد هزار نفر در سال 1386 38
* افزایش میزان تولیدات پتروشیمی از 7/4میلیون تن در سال 57 به 5/12میلیون تن در سال 1381 39
* توانایی تامین مواد غذایی مردم برای بیش از 300 روز سال در داخل کشور علیرغم دوبرابر شدن جمعیت40
* بر اساس آمار رسمی بانک جهانی، تنها کمتر از 16 درصد مردم کشور زیر خط فقر زندگی میکنند41
و هزاران هزار دستاورد دیگر ...
خداوکیلی خودتون قضاوت کنید، چه کسی خیانت کرد و چه کسی خدمت؟
مردی که با این دارایی اندک، میراثی عظیم و ماندگار از خود برجای نهاد؟
یا نامردانی که با اونهمه ثروت نامشروع، جز فقر و فلاکت و بدبختی برای مردم به یادگار نگذاشتند؟
ذره ای انصاف ...
..................................................................................
1، 3، 5، 7، 8، 10، 13، 14) فصلنامه تاریخ معاصر ایران شماره 25 صص 181- 200
2) تاریخ معاصر یا حیات یحیى جلد 4 صص 262 ـ 263
4) گذشته چراغ راه آینده است ص 103
6) همان ص 98
9) نگاهى به اموال منقول و غیر منقول رضاشاه، تاریخ معاصر ایران کتاب هفتم ص 150
11) همان صص116- 119
12) علل سقوط حکومت رضاشاه صص 53 ـ 63، 133 ـ 145
15) شیر و خورشید ص 28
16) دخترم فرح ص 99
17) همان ص 177
18) پشت پرده تخت طاووس ص 196
19) ایران برضد شاه ص 104
20) ایران سراب قدرت ص 96
21) مصاحبه با شاه ص 7
22) مقاله فساد دربار پهلوی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی بهمن1384
23) تا زمانی که شاهان وجود دارند ص 57
24) آئین انقلاب اسلامی صص 262-161
25) روزنامه قدس 6دی ماه 1386
26) مقاله کهن دیارا خاطرات فرح پهلوی با نقد آن، مرکز اسناد انقلاب اسلامی مهر1386
27، 28) سایت دستاوردها، خبر 1838
29) صحیفه نور ج 13 ص523
30) روزنامه قدس شماره 5462
31) آمارها پرده برمیدارند ص 157
32، 33) سایت دستاوردها، خبر 1748
34) همان، خبر 1575
35، 36، 37) گزارش توسعه انسانی سازمان ملل به نقل از سایت دستاوردها خبر 1856
38، 39) همان، خبر 1838
40، 41) همان، خبر 893
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام عزیزان . سوال پنجم
ریشه اسراییل به کجا بر میگرده ؟
در لغت عبری، اسر به معنی بنده و ایل به معنی خداست و عبارت اسراییل ( که در اصل لقب حضرت یعقوب علیه السلام است ) یه چیزی مثل عبدالله یا بنده خدا میشه و یهود از جهت انتساب خودشون به حضرت یعقوب این اسم رو برگزیدن.
* حالا خدا وکیلی فلسطین از اول تاریخ مال یهودیا بوده یا نه؟
اولا توی روابط بین الملل، حقوق و جغرافیای تاریخی هیچ ارزشی نداره (مخصوصا بعد از ایجاد سازمان ملل و تعیین رسمی مرز کشورها). اگه این طوری بود ما هم باید ادعا میکردیم افغانستان و پاکستان و تاجیکستان و ... مال ماست. یا مثلا اسپانیا میگفت آمریکا رو ما کشف کردیم و سالها در اونجا حکومت کردیم پس مال ماست.
ثانیا به فرض که بخواهیم تاریخ ملل رو ملاک قرار بدیم باید گفت 4 هزار سال پیش یه سری از قبایل سامی کنعانی از عربستان وارد فلسطین شدن و خونه زندگی به هم زدن و اسم اونجا رو هم گذاشتن ارض کنعان. یعنی زمانی که اصلا یهودیت وجود نداشت چه برسه به اینکه بخواد زادگاهشون باشه. حتی حدود 2 هزار سال پیش که یهود به مدت کوتاهی در فلسطین حاکمیت کرد، هیچ وقت نتونست تمام محدوده اسراییل فعلی رو تا ساحل مدیترانه اشغال کنه.
بعد از انقراض یهودیا هم دوباره فلسطین محل سکونت اعراب بود تا زمان جنگ جهانی اول که امپراطور عثمانی شکست خورد و فلسطین شدما یملک انگلیس.
سه عامل باعث شد اسراییل بوجود بیاد :
الف_ پافشاری و اعمال نفوذ کله گنده های یهود و صهیونیسم که اتفاقا مراکز ثروت هم دستشون بود
ب_ آمادگی حکومتهای غرب و شرق برای نجات ملت خودشون از شر یهودیا و مزاحمتهای سیاسی و اقتصادیشون ( چون یهودی جماعت هر جا باشه اقتصاد اونجا رو قبضه میکنه)
ج_ کاشتن این غده سرطانی تو قلب ممالک اسلامی برای اینکه نکنه دوباره این مسلمونا متحد بشن و یه قدرتی مثل امپراطور عثمانی درست کنن
خلاصه ... دولت وقت فلسطین با حمایت مستقیم انگلیس و با وعده های سر خرمن مردم رو فریب داد و زمینهاشون رو خرید داد دست این حضرات و فلسطینیها رو هم آواره کرد.
ازون ور سازمان ملل در سال 1948 قطعنامه 181 رو داد بیرون که طی اون بدون هیچ دلیل و سندی ، 57% ازخاک فلسطین به نام یهود سند خورد در حالیکه تا قبل از اون، کل جمعیت یهود فقط 15 % از مردم فلسطین رو تشکیل میدادن و تنها 5 % از خاک فلسطین رو در اختیار داشتن! یهود هم با فرصت به دست اومده دولت تشکیل داد و این دولت نامشروع هم تصرف بقیه املاک مردم رو قانونی! کرد
و این مصیبت تا به امروز دامن گیر عالم اسلام و بلکه بشریته
به امید ظهور حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف